سلام. اول یه بیوگرافی از خودم بدم چون فکر میکنم برای راهنمایی هاتون لازمه .
من شاغل هستم . شخصیت کمال گرایی دارم . خیلی پراحساس و حساس هستم. 34 سالمه . تحصیلاتم فوق لیسانسه . 7 سال از ازدواجم میگذره . بچه ندارم و در واقع بخاطر مسئولیت و سختی هاش دوست ندارم.
روابطم با همسرم خیلی خوبه . یعنی جزو زوج های مثال زدنی اطرافیانمون هستیم . اما قطعا بی مشکل نیستیم و مشکلاتی وجود داره.
یکیش اینکه همش از نظر مسئولیت های داخل خونه خودم رو با همسرم مقایسه میکنم.
سعی میکنم جملات رو عامیانه بگم تا بهتر درک کنید . ما با هم میریم سر کار و با هم برمیگردیم. من تا میرسم خونه دنیایی از کارهای جدید مقابلم هست : شغل دوممون، مرتب کاری خونه، شام شب و ناهار فردا، فعالیت های فوق برنامه خودم و... تازه خدا رو شکر که بچه نداریم!
یعنی یه جوری هستم که از وقتی میرسم خونه بدو بدو میکنم. یک ساعتی استراحت میکنم و برنامه هام شروع میشه . همش رو ویبره ام که به همه کارام برسم .
اما همسرم احساس میکنم خیلی راحت داره زندگیش رو میکنه . عصر دو سه ساعت میخوابه . بعدم بلند میشه یا با گوشیش کار میکنه یا تلویزیون میبینه تاااا آخر شب.
در مورد شغل دوممون که یه پیج اینستاگرام در زمینه زیباییه هم کمک خاصی نمیکنه . تا هم که بهش میگم میگه این چیزا با روحیات من جور نیست. من بیام برا خانوما از زیبایی چی بگم؟
ولی اینم بگم که خودش هم شدیدا از این موضوع ناراحته . مثلا تو آشپزخونه هی میاد دور و برم . هی ازم تشکر میکنه . هی ابراز ناراحتی میکنه . هی میگه نمیخواد برا فردا ناهار درست کنی ، نون پنیر میخوریم یا از بیرون میگیریم و...
در سایر موارد هم همش سعی میکنه قدرشناسیش رو بروز بده. مثلا برای خواسته های مادی یا معنویم به شدت حمایتم میکنه . همه تلاشش رو میکنه من خوشحال باشم. اونقدر که دیگه گاهی عصبیم میکنه از اینهمه توجه و گیر دادن.
اما خودتون میدونید که واقعا نمیشه تو یه زندگی جاری و همیشه اینجوری چیزا رو رفع و رجوع کرد . مثلا هی میگه "خب نمیخواد اینقدر هی واستی ظرف بشوری . مرتب کاری خونه رو ولش کن. و..."
آخه مگه میشه آدم اینا رو رها کنه؟! آخرش که گردن خودمه!!! و روی هم تلنبار شدنش خودم رو اذیت میکنه. اونم گاهی که تلمبار میشه کمکم میکنه اما همش باید حرص بخورم که بیا امروز انجامش بدیم و...
خلاصه کلی کار سرم ریخته و خییییلی زورم میاد که من همش دارم میدوم و وقت کم میارم اما اون میتونه راحت به کارهای خودش برسه و استراحت کنه و... از اون طرف هم سال ها باهاش صحبت کردم و انگار فایده نداره
خودم هم نمیتونم بی خیال بشم و مثلا از رسیدگی به خونه کم کنم. چون نظم خونه و مرتب بودن برنامه غذا و... روی آرامشم اثر داره.
شغل دومم رو هم نمیتونم رها کنم. چون خیلی براش زحمت کشیدم و پیجم بازدید بالایی داره و اصلا ورای همه اینا به درآمدش نیاز داریم.
ممنون میشم با تفاسیری که دادم راهنماییم کنید که چی بین حرفام درسته و چی غلط و من باید چیکار کنم؟